ما ز بيجاييم و بيجا ميرويم
ميرويم زينجا به ديگر جاي
كوله پندارمان سرشار
كاسه احساسمان لبريز
سفره انديشهمان پربار
عينك خوشباوري بر چشم، كهنه كفش آهنين بر پاي
ميرويم زينجا به ديگر جاي
اما، مانده در ما خاطراتي چند
از گذشت لحظههاي دور، گاهي تلخ، گه شيرين، گاهي جور، گه ناجور
خاطرات مرده مغشوش، از زمان خسته مسلول، در كلاس ساكت متروك
و از بروز مبهم يك حرف، اما خارج از دستور
از بساط شب نشستنهاي بيمنظور
اين يكي شد مات، آن يكي زد سور
هر كجا هستيم، هر كجا هستيد
يك شبي را در پناه سايه مهتاب بنشينيم و از اين يادهاي رفته ياد آريم.
ميرويم زينجا به ديگر جاي
و اما، بايد اين را نيك دريابيم
هر يك از ما، يك ورق از دفتر صد برگ پرپرگشته عشقيم، عشق
ديرسالي نقشمان، پاكي و عصمت بود
بودمان چون بود بودا بود.
كارمان، همكاري ماهي و دريا بود
و اما ناگهان دستي،
بر تمام سادگيمان رنگ غربت ريخت. اي بيداد و اي فرياد
ماجرا اين بود. يادمان باشد،
يادمان باشد كه فردا روز ديگر نيست.
پس بياييم لحظهها را سخت دريابيم و گنج بودن امروز خود را پاسبان باشيم
ميرويم زينجا به ديگر جاي
پوستين دانش دانشوران بر دوش
گوشوار پند پيران خرد، در گوش
ميزنيم از شادماني بانگ نوشانوش
ميرويم زينجا به ديگر جاي
هر كجا رفتيم، هر كجا رفتيد
هركجا هستيم، هر كجا هستيد.
هم خدامان يار، هم خداحافظ ...
از سرودههاي زندهياد كيانوش حيدريه
سلام شعر زيبايی بود اميد وارم از سروده های زنده ياد كيانوش حيدريه باز هم در وبلاگتون استفاده کنید
درود بر شما.اين شعری است که مدتها قبل کيانوش برای من فرستاده بود و با خواندن آن حس خاصی داشتم ........روحش شاد و يادش گرامی باد.....
سلام واقعا که احساس آرامش مي ده وقتی انسان مطلبی را می خواند که از دل برون امده باشد و......................... کیانوش نعمتی بزرگ از سوی خدا بود که خدا زود او را از پیش ما برد ولی یادش در دل ما جاودان می ماند.......... تا سلامی دیگر بدرود